حجت الاسلام کلانتری: وجوب اطاعت از اولوا الأَمر، دلیلی قرآنی در اثبات نظریه «ولایت فقیه» است
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، سی و هفتمین جلسه از سلسله مباحث با موضوع "ولایت فقیه" با تدریس حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری، رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی و تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار شد.
حجتالاسلام کلانتری در این جلسه، ضمن تبریک دهه کرامت، سالروز بزرگداشت حضرت احمدبن موسی علیهماالسلام و سالروز فتح خرمشهر، به بیان سومین دلیل قرآنی نظریه «ولایت فقیه» پرداخت و گفت: وجوب اطاعت از اولوا الأَمر دلیل قرآنی دیگر در اثبات نظریه «ولایت فقیه» است.
تولیت حرم مطهر با اشاره به آیه 59 سوره نساء، در توضیح این دلیل گفت: قرآنکریم در این آیه شریفه از همه مؤمنان میخواهد که افزون بر اطاعت از خدا و رسول اکرم(ص) از اولواالأمر نیز اطاعت نمایند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأْمْرِ مِنْکُمْ»،[1]ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا را و اولوا الأمر را. این آیه همانگونه که مؤمنان را به اطاعت مطلق از خداوند و رسول (ص) امر فرموده، آنان را به اطاعت مطلق از اولوا الأمر نیز مأمور ساخته است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: فعل«اطیعوا» در آیه شریفه دوبار آمده است، نخست: «اطیعوا الله»، و دوم: «اطیعُوا الرَّسولَ و اولی الأمرِ مِنکُم». مأمور ساختن به اطاعت از خدا و سپس اطاعت از رسول الله و اولیالأمر بیانگر این حقیقت است که مؤمنان در حیات مادی و معنوی خود همواره با دو نوع امر و دستور العمل مواجهند؛ نخست: اوامر الهی، و دوم: اوامر رسول(ص) و اولیالأمر. اوامر و دستورات الهی همان است که از طریق وحی قرآنی بر آدمیان عرضه میگردد و مؤمنان بر اساس این آیه و آیات دیگر مکلّف به اطاعت از آنها میباشند، امّا اوامر و دستورات پیامبر (ص) و اولیالأمر آن سلسله از دستوراتی است که از ناحیه ایشان صادر میشود و به شأن و مقام امامت و ولایت آنان بر امت و جامعه اسلامی مرتبط است.
وی در ادامه به سخنی از علامه طباطبایی(قدس سره) در تشریح این مطلب، پرداخت و گفت: ایشان در کتاب المیزان،جلد 4، صفحه388، می فرماید «جای تردید نیست که مراد از اطاعت خداوند چیزی جز اطاعت خداوند در آموزهها و دستورالعملهای وحیانی که از طریق پیامبر اکرم(ص) بر مؤمنان عرضه میشود نیست. امّا پیامبر (ص) خود دو حیثیت جداگانه دارد؛ یکی حیثیت تشریع احکام به کمک آنچه خداوند از طریق وحی غیر قرآنی بر آن حضرت عرضه میکند و این در حقیقت بیان همان جزئیاتی است که اصول آنها در قرآن آمده است. خداوند خود خطاب به پیامبر(ص) فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» [2]، ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را نازل شده است تشریح نمایی؛ و دیگری حیثیت اظهار نظر و صدور فرمان که مرتبط با شأن ولایی آن حضرت در اداره جامعه و قضاوت بین مردم است. خداوند خطاب به پیامبر(ص) فرموده است: «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّه[3]، تا بین مردمان حکم کنی بر اساس آنچه خداوند بر تو عرضه کرده است. این همان رأی و فرمانهایی است که پیامبر اکرم(ص) بر اساس قوانین صادر میکنند و همچنین تصمیماتی است که آن حضرت در امور مهم جامعه اتخاذ مینمایند…. از همین مطلب روشن میشود که اطاعت از رسول (ص) با اطاعت از خدا متمایز است، گر چه اطاعت از رسول(ص) نیز در حقیقت اطاعت از خداوند است، زیرا خداوند چنین اطاعتی را تشریع نموده است»[4].
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی با استناد به سخن علامه طباطبایی، سه نتیجه احصاء کرد و گفت: بنبر سخن ایشان، ما به سه دسته دستورالعمل واجب الأطاعه شرعی روبرو هستیم: نخست؛ اوامر خداوند که در متن آیات قرآن بدانها تصریح شده است، مانند «اقم الصلاه»، «کتب علیکم الصیام» و… دوم؛ اوامر پیامبر(ص) که بر اساس وحی غیر قرآنی آن حضرت در تشریح و تبیین آیات قرآن صادر میکنند، مانند تعداد رکعات نماز، مناسک حج، و… و سومین نتیجه، اوامری که پیامبر(ص) به سبب شأن ولایت اجتماعی صادر میکنند، مانند امر به جهاد در جنگ بدر و سایر جنگها، نصب فرماندهان و امر به اطاعت از آنان، و…
وی ادامه داد: امام خمینی (قدس سره) نیز در کتاب ولایت فقیه، صفحه71، در تشریح تمایز بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسول(ص) و اولوا الأمر چنین میگویند: «همه کارهای عبادی و غیر عبادی که مربوط به احکام است اطاعت خدا میباشد. متابعت از رسول اکرم (ص) عمل کردن به احکام نیست، مطلب دیگری است. البته اطاعت رسول اکرم(ص) به یک معنا اطاعت خداست، چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعت کنیم. اگر رسول اکرم(ص)، که رئیس و رهبر جامعه اسلامی است، امر کند و بگوید همه باید با سپاه اسامه به جنگ بروند، کسی حقّ تخلّف ندارد. این امر خدا نیست، بلکه امر رسول است. خداوند حکومت و فرماندهی را به آن حضرت واگذار کرده است، و حضرت هم بنا بر مصالح به تدارک و بسیج سپاه میپردازد؛ والی و حاکم و قاضی تعیین میکند، یا برکنار میسازد»[5].
تولیت حرم مطهر گفت: نکته مهم در شناخت دقیق مفهوم آیه 59 سوره نساء این است که خداوند کریم در این آیه شریفه مؤمنان را به اطاعت مطلق و بدون قیدو شرط از رسول (ص) و اولوا الأمر مأمور ساخته است. لازمه آشکار چنین اطاعتی ولایت مطلقهای است که خداوند برای رسول(ص) و اولوا الأمر قرار داده است. بنابر این، مفهوم آیه شریفه چنین خواهد بود که به سبب ولایت مطلقهای که خداوند برای رسول(ص) و اولواالأمر تشریع نموده بر همه مؤمنان واجب است که در همه حوزهها اعم از فردی و اجتماعی از ایشان اطاعت محض داشته باشند.
وی اضافه کرد: نکته دیگر آنکه فرازمانی و جهانشمول بودن قرآن کریم و همچنین خالی بودن آیه شریفه از هرگونه قید زمانی و مکانی مستلزم آن است که خطاب آیه[= یا ایهاالذین آمنوا] همه مؤمنان را در بستر زمان و در هر عصر و نسلی به صورت یکسان شامل گردد. از این رو همانگونه که مؤمنان عصر پیامبر گرامی(ص) مخاطب آیه شریفه بودهاند، مؤمنان عصرهای پس از آن حضرت تا امروز و همچنین سایر مؤمنان تا پایان عمر دنیا مخاطب این آیه میباشند. این مطلب بیانگر حقیقت بزرگ دیگری است که در مفهوم آیه شریفه نهفته است و آن حضور همیشگی افرادی است که مصداق اولوا الأمر بوده و مؤمنان افزون بر اطاعت مطلق از خدا و رسول، مکلّف به اطاعت مطلق از ایشان نیز میباشند.
این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این پرسش که اولوا الأمر چه کسانی هستند، گفت: اولوا الأمر، اسم جمع به معنای صاحبان امر میباشد و «امر» در اینجا یا به معنای شئونی است که به دین و یا دنیای مؤمنان مربوط است و یا به معنای دستور ایجابی در مقابل نهی میباشد[6].
وی ادامه داد: براین اساس، اولوا الأمر کسانی هستند که شئون مختلف دینی و دنیایی مؤمنان را اداره میکنند و یا مؤمنان را به انجام اموری مأمور میسازند.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری با اینکه در تعیین مصادیق اولوا الأمر در میان عالمان اهل سنت اختلاف نظر و تشتت بسیاری دیده میشود، گفت: اما قریب به اتفاق عالمان و اندیشمندان شیعه با تکیه بر احادیث فراوانی که از اهل بیت رسیده است، امامان معصوم(علیهم السلام) را مصداق اولوا الأمر در آیه شریفه میدانند. شیخ طوسی در ذیل آیه شریفه چنین میگوید: «اصحاب ما از امام باقر و امام صادق (ع) روایت کردهاند که اولوا الأمر همان امامان از آل محمد (ص) میباشند. به همین دلیل خداوند اطاعت از آنان را به صورت مطلق واجب کرده است، همان گونه که اطاعت از رسول و خودش را نیز به صورت مطلق واجب شمرده است. جایز نیست واجب کردن اطاعت مطلق از کسی مگر آنکه معصوم و از سهو و اشتباه در امان باشد و چنین شرطی در فرماندهان و عالمان موجود نیست. چنین اطاعت بی قید و شرطی از ائمه (ع) واجب است که ادلّه فراوانی بر عصمت و طهارت آنان دلالت دارند»[7].
تولیت حرم مطهر در ادامه به کلامی از شیخ صدوق پیرامون شناخت مصداق اولوا الأمر، اشاره کرد و گفت: شیخ صدوق در اثر گرانسنگ خود «کمال الدین و تمام النعمة» روایتی را از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است که در شناخت مصداق اولوا الأمر در آیه شریفه بسیار راه گشا میباشد: «جابر بن عبدالله انصاری میگوید: آنگاه که خداوند این آیه را بر پیامبرش محمد(ص) نازل فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوا الأمر منکم»، عرض کردم: ای رسول خدا، ما خدا و رسولش را شناختهایم اما اولوا الأمرکه خداوند اطاعت آنان را همردیف اطاعت خودش قرار داده چه کسانیاند؟ پیامبر(ص) فرمود: ای جابر آنان جانشینان من و امامان مسلمین پس از من هستند، اولین آنان علی بن ابی طالب است، پس از او حسن و سپس حسین، سپس علی بن حسین، سپس محمد بن علی که در تورات به باقر شهرت یافته، و تو ای جابر او را درک خواهی کرد، پس آنگاه که او را ملاقات کردی سلام من را به او برسان، سپس صادق جعفر ابن محمد، سپس موسی ابن جعفر سپس علی ابن موسی، سپس محمد ابن علی، سپس علی ابن محمد، سپس حسن ابن علی و پس از او هم نام من محمد و کنیه من حجه الله فی ارضه و بقیه الله فی عباده فرزند حسن ابن علی است. او همان کسی است که خداوند تعالی با دستان خود مشارق و مغارب زمین را میگشاید، او همان کسی است که از شیعیان و محبان خود غایب میشود و در غیبتش کسی بر امامتش استوار نمیماند مگر افرادی که خداوند دلهایشان را برای ایمان امتحان کرده باشد»[8]. در منابع روایی شیعه روایات بسیاری در این خصوص آمده است.[9]
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه به چگونگی استناد به آیه در موضوع ولایت فقیه پرداخت و گفت: پرسشی که مطرح می شود این است که با توجه به اینکه مصادیق اولواالامر در آیه شریفه فقط امامان معصوم(ع) میباشند، چگونه میتوان از این آیه در موضوع ولایت فقیه در عصر غیبت بهره جست؟
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش گفت: این آیه به ضمیمه روایات متعددی که از امامان معصوم(ع) در ارجاع پیروان خود به فقیهان واجد شرایط و همچنین نصب آنان به نیابت از خود در زمان عدم دسترسی به آن حضرات، رسیده است، دلیل محکمی بر موضوع ولایت فقیه در عصر غیبت بشمار میآید.
تولیت حرم مطهر خاطرنشان کرد: براساس این آیه، مؤمنان مکلّف به اطاعت از امامان معصوم(ع) شدهاند و امامان معصوم(ع) که خود اولواالامر و واجبالاطاعة میباشند فقیهان واجد شرایط را در غیاب خود به نیابت عامه برگزیده و مومنان را مکلف به مراجعه و اطاعت از آنان نمودهاند. از این رو امر خداوند به اطاعت از اولواالامر امر به اطاعت از فقیهان جامع شرایط در عصر غیبت نیز میباشد.
وی گفت: امام خمینی(قدس سره) در تبیین مفاد توقیع شریف امام عصر(عج): «واما الحوادث الواقعه فارجِعُوا فیها الی رواة حدیثنا؛ فانّهم حجّتی علیکم و اَنا حجة الله …» مطلب دقیقی را متذکّر میگردند که در روشنتر شدن پاسخ به پرسش بالا بسیار راهگشاست. ایشان در کتاب البیع، جلد2، صفحه637 میگوید:
«آنچه از بدیهیات مذهب شیعه بشمار میآید این است که حجت خدا بودن امام معصوم (ع) بیان دیگری است از منصب الهی و ولایت مطلقه امام (ع) بر کلیه شئوون بندگان، نه اینکه امام صرفاً مرجع امت است در بیان احکام. بر این اساس از این سخن امام (ع): «فانّهم حجّتی علیکم و اِنا حجة الله» استفاده میشود که مراد امام این است که آنچه از ناحیه خداوند به من داده شده از ناحیه من به فقیهان واگذار شده است. از این جا روشن میشود که نخست از ناحیه خداوند، امام (ع) به ولایت منصوب شده و سپس فقیهان از ناحیه امام (ع) به ولایت برگزیده شدهاند»[10].
وی ادامه داد: فقیه گرانقدر، صاحب جواهر(قدس سره) در کتاب زکات در مبحث مصارف آن در عصر غیبت، نظر فقیه را در این خصوص [=مصارف زکات] همچون نظر امام معصوم(ع) دانسته[11]و در استدلال بر این مطلب چنین میگوید: «اطلاق ادلة حکومته خصوصا روایه النصب التی وردت عن صاحب الامر(ع) روحی له الفداء، یصیره من اولی الامر الذین اَوجَبَ اللهُ عَلَینا طاعَتَهُم»[12] مطلق بودن ادله حاکمیت فقیه بویژه روایتی که از امام عصر روحی له الفداء در نصب فقیهان واجد شرایط به ولایت در غیاب آن حضرت وارد شده است، فقیه را در شمار اولوا الامر قرار میدهد، آنان که خداوند اطاعت از ایشان را بر ما واجب کرده است.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری در ادامه به نظر استاد جوادی آملی، در توضیح نظرصاحب جواهر، پرداخت و گفت: استاد جوادی آملی چنین میگوید: «منظور ایشان این است که چون امام معصوم با بیانی از قبیل «اِنّی جَعَلتُه حاکماً» فقیه جامع الشرایط را به عنوان ولیّ و حاکم معرفی نماید، برای آن اصل و کبرای کلّی که در آیه مبارکه «اطیعو الله و اطیعُوا الرّسولَ وَ اُولِی الأمرِ منکُم» بیان شده است، موضوع و صغری درست خواهد شد. یعنی بعد از این که ولی امّر، خود فقیه جامع الشرایط را به سمت حکومت و ولایت منصوب نمود، آن فقیه مطابق دستور ولیّ امر از زمره اولیاء امور محسوب خواهد شد و در این صورت اطاعت از او نیز واجب میشود».[13]
وی در پایان به بیان نظر استاد مکارم شیرازی در ذیل آیه شریفه، پرداخت و گفت: ایشان می گوید «همه مفسران در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الأمر»، امامان معصوم(ع) میباشند، که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر (ص) به آنها سپرده شده است و غیر آنها را شامل نمیشود. البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شرایط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر این که اولوا الأمرند، بلکه به خاطر این که نمایندگان اولوا الأمر میباشند».[14] [1]. سوره نساء، آیه 59.
[2]. سوره نحل، آیه 44. [3]. سوره نساء، آیه 105. [4]. المیزان،ج 4،ص388، با اندکی تغییر و تلخیص. [5]. ولایت فقیه، ص71. [6]. بنگرید به: طباطبایی، المیزان،ج4 ،صص391و392. [7]. التبیان، ج3، ص236. [8]. کمال الدین و تمام النعمه، ج1،صص476-474،باب 23، حدیث3. [9]. بنگرید به: مجلسی، بحارالانوار، ج23، صفحه283به بعد، باب17، همچنین: المیزان، ج4، صص414-408. [10]. کتاب البیع، ج2، ص637 [11]. جواهر الکلام، ج15، ص 421. [12]. همان، ص 422. [13]. ولایت فقیه رهبری در اسلام، ص 184. [14]. تفسیر نمونه، ج3، ص557.پایان پیام/