خط بهشتی از خط علمایی که بیشتر پاسخ دارند تا پرسش، جداست!
مبلغ نوشت: خط بهشتی از علمایی که بیشتر پاسخ دارند تا پرسش، جدا میشود یعنی کسانی که فکر میکنند پاسخ همه چیز را دارند و فکر میکنند چیز مجهولی برایشان وجود ندارد. سقراط به ما آموخت اساس حیات بشری و عقلانیت ما در پرسیدن است.
به گزارش «مبلغ »- دکتر رسول رسولیپور؛ عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی روز یکشنبه هفته جاری در در نشست «خط امام از بهشتی تا آرمان» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید:
آزادی در اندیشه یعنی آزادی در پرسشگری
عنوان بحث من آزادی در اندیشه است. آزادی در اندیشه، نوع خاص آزادی است. اگر بخواهیم تقسیم سه گانه از آزادی ارائه کنیم اول آزادی در اندیشه است، دوم آزادی در بیان و سوم آزادی در عمل. ظاهرا قرار است از دیدگاه امام موسی صدر و شهید بهشتی درباره آزادی اندیشه صحبت کنیم.
آزادی در اندیشه یعنی آزادی در پرسشگری. اگر اندیشه را ترجمه ساده کنیم یعنی پرسیدن یعنی به خودمان این جسارت را بدهیم که بپرسیم. ما از چیزهایی میپرسیم که نمیدانیم. وقتی با مجهول مواجه میشویم حرکت ما از مجهول به سمت مبادی، فکر نامیده میشود. پس سوال و پرسش روح اندیشیدن است و اگر کسی پرسش ندارد اندیشه ندارد. در اینجا خط بهشتی از علمایی که بیشتر پاسخ دارند تا پرسش، جدا میشود یعنی کسانی که فکر میکنند پاسخ همه چیز را دارند و فکر میکنند چیز مجهولی برایشان وجود ندارد. سقراط به ما آموخت اساس حیات بشری و عقلانیت ما در پرسیدن است.
برخلاف اینکه اندیشه در آزادی پرسش تعریف میشود در مورد نتیجه اندیشه که باور هست دو دیدگاه رقیب وجود دارد؛ یکی اینکه باور با آزادی و اختیار تولید میشود و دیگر اینکه باور با اضطرار تولید میشود. با اینکه خود پرسشگری آزادانه است ولی نتیجه آن جبری و اضطراری است. آیا میتوانیم به چیزی باور پیدا کنیم یعنی آزادی داریم باور پیدا کنیم یا باورمندی، محصول مقهوریت در برابر شواهد و دلائل است یعنی آنچه ما را به باورمندی میکشاند کفایت شواهد است؟
نسبت آزادی، اختیار و مسئولیت
اگر ما در مورد آزادی در اندیشه سخن میگوییم قاعدتا باید بحث مسئولیت انسان را هم در نظر داشته باشیم چون وقتی آزادی در اندیشه مهم میشود که قائل باشیم موجود مختاری هستیم و اگر موجود مختاری باشیم موجود مسئولی هم هستیم. در این صورت نمیتوان هر باوری را اتخاذ کنیم و در قبال باورمندی خودمان مسئول هستیم. قرآن کریم تصریح دارد: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» یا آیه دیگری میفرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا». این تاکیدی است بر اینکه قرآن آزادی و اختیار انسان را به رسمیت شناخته و اگر مسئولیت در این فضای دینی به رسمیت شناخته شده باید حواسمان باشد از آزادی در اندیشه درست استفاده کنیم. آیا ما میتوانیم این آزادی را به حوزه باورها تسری بدهیم یا دستگاه باورمندی باید تابع شواهد و دلائل باشد؟
سلب آزادی انسان باعث کوچک شدن اوست
امام موسی صدر در یکی از سخنرانیهای خودشان در کلیسای کبوشیین بیروت میفرمایند: «آزادی فضای مناسب برای رشد تواناییها و ظهور استعدادهای انسان در صورت فراهم بودن فرصتهاست. این آزادی همواره در معرض تجاوز قرار داشته و به بهانههای مختلف از انسانها سلب میشده است و از همینرو پیکارها و مناقشات سخت در راه نیل آن صورت میگرفته است. سلب آزادی از انسان، او را تابع حجمی میکند که سلبکننده آزادی برای او قائل است و در نتیجه، حجم انسان و سپس گروه کوچک و کوچکتر میشود و آنگاه که انسان به این کوچکسازی تن نمیدهد و میکوشد- و ما نیز به اقتضای ایمان خود با او میکوشیم- که از طغیان این نیروی پراکننده و تباهکننده بکاهد، درحقیقت، او و ما بدون توجه به شکل و شیوه این کوچکسازیها در طول تاریخ، از توانایی و کرامت انسان دفاع میکنیم.»
امام موسی صدر در ادامه تاکید میکنند: «سلب آزادی و درهم شکستن تواناییها در گذر زمان جلوهها و صُوَر متفاوت داشته است: گاهی بهصورت استبداد، گاهی بهصورت استعمار، گاه بهصورت نظام ارباب و رعیتی، گاه بهصورت ترورِ اندیشه، گاه به هیئت و ادعای قیمومیت بر مردم و اتهام آنان به نداشتن قدرت درک، گاه بهصورت استعمار نو، گاه بهصورت تحمیل مواضع بر افراد یا ملتها، گاه بهصورت فشارهای اقتصادی و فرهنگی و فکری، گاه بهصورت بیتوجهی برای محروم کردن برخی از مردم و برخی مناطق از فرصتها، و گاه بهصورت نگاه داشتن مردم در جهل و بیسوادی و حتی محروم کردن مردم از بهداشت و سلب فرصتهای تحرک و توسعه است.» این سخنرانی به خوبی نشانگر جایگاه آزادی در اندیشه امام موسی صدر است.